کاتالیزور مثلثی

کاتالیزور مثلثی

کاتالیزور مثلثی تغییر رژیم در ایران.

تحلیل راهبردی: “خیزش”، “ریزش” و نقش پادشاهی در تغییر رژیم

 

تحولات سیاسی و تغییر رژیم‌ها معمولاً به ترکیبی از نیروهای مختلف، اعم از داخلی و خارجی، وابسته است که به صورت هم‌زمان و هماهنگ عمل می‌کنند. در این چارچوب، برخی از جنبش‌ها و انقلابات در تاریخ به واسطه یک “خیزش” عمومی آغاز شده ‌اند، در حالی که برخی دیگر از طریق “ریزش” نیروهای حاکمیتی و سقوط از درون محقق شده ‌اند. آنچه در اینجا مورد بحث قرار می‌گیرد، ضرورت پیوند میان این دو پدیده ،خیزش و ریزش، و نقش کلیدی “پادشاهی” به عنوان ضلع سوم یک مثلث کاتالیزور در فرآیند تغییر رژیم است.

مفهوم خیزش و نقش آن در تغییر رژیم

“خیزش” به معنای اعتراضات گسترده مردمی و جنبش‌های اجتماعی است که با هدف براندازی رژیم حاکم شکل می‌گیرند. این نوع از تحرکات معمولاً به وسیله نارضایتی‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در بین مردم شکل می‌گیرد و در صورتی که سازمان‌دهی مناسبی پشت آن وجود داشته باشد، می‌تواند به یک ابزار نیرومند برای تغییر رژیم تبدیل شود.

 

از نظر راهبردی، خیزش باید به سمت تسخیر خیابان‌ها و در دست گرفتن کنترل فضاهای عمومی هدایت شود. خیابان‌ها، به عنوان قلب تپنده هر حرکت انقلابی، محل تلاقی و مواجهه مستقیم میان مردم و نیروهای حکومتی است. اگر خیزش به مرحله ‌ای برسد که بتواند این فضاها را در دست بگیرد، نیروی روانی و نمادین آن به حدی می‌رسد که به کل ساختار حاکمیتی فشار وارد می‌کند.

مفهوم ریزش و اهمیت آن

“ریزش” به معنای فرسایش و جدا شدن نیروهای حاکمیتی از داخل نظام است. این پدیده شامل نیروهای مختلفی می‌شود؛ از نیروهای مسلح که ممکن است به مرور زمان به دلیل نارضایتی یا فشارهای بیرونی از حمایت رژیم دست بردارند، تا سیاسیون و تکنوکرات‌ها که نقش کلیدی در اداره کشور دارند. ریزش می‌تواند در ابتدا به صورت منفعلانه رخ دهد؛ یعنی افراد با ترک موقعیت‌های خود یا عدم همکاری با رژیم، به نوعی از سیستم فاصله می‌گیرند. اما زمانی که این ریزش‌ها از حالت منفعل به حالت فعال درآید و این افراد به صفوف خیزش بپیوندند، می‌تواند ضربه بزرگی به رژیم وارد کند.

از دیدگاه تاریخی، بسیاری از انقلاب‌ها و تغییرات رژیم‌های سیاسی به واسطه همین ریزش‌های داخلی موفق شده ‌اند . بنابراین، برای دستیابی به تغییر رژیم، ریزش نیروهای کلیدی از درون نظام حاکم، به ویژه نیروهای مسلح و تکنوکرات‌ها، امری ضروری است.

پیوند میان خیزش و ریزش

برای آنکه خیزش‌ها و ریزش‌ها بتوانند به یکدیگر پیوند بخورند و به نتیجه مطلوب یعنی تغییر رژیم منجر شوند، وجود یک کاتالیزور یا نیروی رهبری ‌کننده لازم است. اینجا است که نقش پادشاهی به عنوان ضلع سوم مثلث تغییر رژیم مطرح می‌شود. پادشاهی، به عنوان یک نیروی نمادین و رهبری ‌کننده، می‌تواند عامل پیوند دهنده بین خیزش مردمی و ریزش داخلی نیروهای حاکمیتی باشد.

بدون حضور یک رهبری کاریزماتیک که بتواند نیروهای پراکنده را حول یک محور مشترک متحد کند، این امکان وجود دارد که خیزش‌ها به شکست منجر شوند یا اینکه فروپاشی نظام به هرج و مرج و بی‌ثباتی دامن بزند. در اینجا، پادشاهی می‌تواند به عنوان یک نیروی تثبیت ‌کننده عمل کند و با ارائه یک چشم ‌انداز روشن برای آینده سیاسی کشور، مردم و نیروهای جداشده از رژیم را گرد هم آورد.

نقش پادشاهی  پهلوی و رهبری گذار

شاهنشاه آریامهر، محمدرضا پهلوی، در دهه ۱۳۴۰ با ارائه طرح “انقلاب سفید” و به همه ‌پرسی گذاشتن آن، نشان داد که پادشاهی می‌تواند نیرویی اصلاح‌گر و توسعه ‌محور در داخل کشور باشد. در شرایط کنونی نیز، رضا شاه دوم می‌تواند پس از سقوط جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان، نقش کلیدی در تعیین مسیر آینده کشور ایفا کند .و نوع حکومت از طریق یک همه ‌پرسی انتخاب شود.

یکی از اقدامات مهمی که پادشاه می‌تواند انجام دهد، انتخاب یک نخست ‌وزیر برای تشکیل دولت گذار است. این دولت گذار می‌تواند نقش واسطه ‌ای میان مردم و نهادهای حکومتی ایفا کند و با ایجاد یک چارچوب قانونی و سیاسی برای آینده کشور، از وقوع هرج و مرج و بی‌ثباتی جلوگیری کند. این دولت گذار همچنین می‌تواند تضمین کند که مراحل گذار به دموکراسی و یا هر نوع نظام دیگری که مردم در همه ‌پرسی انتخاب می‌کنند، به شکلی منظم و برنامه ‌ریزی ‌شده انجام گیرد.

نکات کلیدی و قابل تامل در این نظریه عبارتند از:

مثلث تغییر رژیم:

تقسیم ‌بندی تغییر رژیم به سه ضلع خیزش، ریزش و پادشاهی، یک چارچوب تحلیلی مفید ارائه می‌دهد. این چارچوب نشان می‌دهد که برای موفقیت در تغییر رژیم، هر سه ضلع باید به هم پیوند خورده و به صورت هماهنگ عمل کنند.

اهمیت پادشاهی :  نقش محوری پادشاهی در فرایند تغییر رژیم اساسی است . پادشاهی به عنوان یک نهاد نمادین و دارای مشروعیت تاریخی، می‌تواند به عنوان کاتالیزور عمل کرده و فرایند تغییر رژیم را تسریع کند.

همه پرسی:  بعد ازتشکیل مجلس موسسان،  استفاده از همه پرسی برای تعیین نوع نظام، یک مکانیزم دموکراتیک و مشروع برای انتخاب نوع سیستم   است. این مکانیزم به مردم این امکان را می‌دهد تا به صورت مستقیم در تعیین آینده کشور خود مشارکت کنند.

نقش نیروهای مسلح: ریزش نیروهای مسلح یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت در تغییر رژیم است. پادشاهی می‌تواند با استفاده از نفوذ خود، این ریزش را تسریع کرده و نیروهای مسلح را به سمت حمایت از تغییر رژیم سوق دهد.

دولت گذار: تشکیل دولت گذار با رهبری پادشاه، می‌تواند به عنوان یک پل ارتباطی بین دوره قبل و بعد از تغییر رژیم عمل کند و ثبات و امنیت را در کشور برقرار کند.

 

خیزش و ریزش دو نیروی اصلی در فرآیند تغییر رژیم هستند، اما برای اینکه این دو نیرو بتوانند به یکدیگر پیوند بخورند و به تغییر واقعی منجر شوند، نیاز به یک رهبری کاریزماتیک و سازمان‌دهی ‌شده است. با توجه به  ساختار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایران و پیشینه پادشاهی و کارنامه درخشان پهلوی   ،پادشاهی می‌تواند این نقش را به عنوان ضلع سوم مثلث کاتالیزور ایفا کند . رضا شاه دوم میتواندبا انتخاب دولت گذار و ارائه یک نقشه راه روشن برای آینده، فرآیند انتقال قدرت را تسهیل نماید. با پیوند دادن خیزش مردمی و ریزش داخلی، می‌توان به یک تغییر رژیم پایدار و موفق دست یافت.

راگو کندری