ظرف و محتوای پادشاهی

ظرف و محتوای پادشاهی

تحلیل راهبردی آینده ایران.

نویسنده: راگو کندری،مدیر اندیشکده شهوند. مسئله اصلی نجات ایران است.

مقدمه: مسئله اصلی نجات ایران است.

جمهوری اسلامی دارای یک محتوا و ظرفی است که قابلیت اجرای کم ‌وبیش آن محتوا را دارد. اما کلمه ‌ی «جمهوری اسلامی» کلکی بود که خمینی زد. در واقع چیزی به نام جمهوریت در جمهوری اسلامی نیست جز شکل ظاهری آن. در حقیقت همان حکومت اسلامی، خلافت و قدرت ولایت مطلقه است. برای سرنگونی جمهوری اسلامی، احتیاج به محتوایی است که قادر به براندازی باشد، و این محتوا، ظرف خود را می‌طلبد. امروزه شاهد افزایش حرکت ایران‌گرایانه و ملی‌گرایانه‌ی مردم ایران در ضدیت با جمهوری اسلامی هستیم و همین مردم، محتوایی را که فریاد می‌زنند، در ظرفش می‌خواهند. فهمیدنش بسیار ساده است: ملت خواهان بازگشت پادشاهی پهلوی هستند.

با توجه به رشد روزافزون پهلویسم در ایران، پوست‌اندازی اصلاح‌طلبان به یاری چپ‌ها و مجاهدین، دنبال ایجاد جمهوری با پسوند «ایرانی» هستند، که در آن قدرت در دست رئیس ‌جمهور باقی بماند؛ با یک ولی ‌فقیه نمادین برای جلب نظر روحانیون، یا کنار گذاشتن کامل ولی ‌فقیه. این فقط شامل شکل بیرونی رژیم خواهد شد، با شل ‌کردن قوانین حجاب و حتی بازکردن غیررسمی دیسکوها، مشروب‌فروشی‌ها و انواع و اقسام کنسرت‌ها، ولی در محتوای اصلی، تغییرات بنیادی نخواهد بود. اقتصاد دولتی و رانت‌خواری ادامه خواهد داشت. ضدیت با غرب و اسرائیل و طرفداری از فلسطین و اتحاد با چپ و صدور اسلام ادامه خواهد داشت.

در این میان، سال‌هاست که بخشی از جمهوری اسلامی با کمک نیروهای امنیتی، خود را آماده ‌ی این پوست ‌اندازی کرده ‌اند. با تکنیک اخراج نظریه ‌پردازان ساختار جمهوری اسلامی از دانشگاه‌ها و مراکز مهم امنیتی، سعی کرده ‌اند تا این افراد به ‌عنوان مخالفین اعتبار پیدا کرده و با هویت ملی‌گرایی و ایرانی، نظریه ‌ی پوست ‌اندازی را در انجمن‌ها و اندیشکده ‌ها در داخل و خارج از ایران بوجود بیاورند، با رنگ ظاهری اندیشه ‌ی ملی و ایرانی برای حفظ جمهوری اسلامی و ضدیت با بازگشت پهلوی.

اگر پوست‌اندازی شکست خورد، این بخش‌ها بتوانند نفوذی در دوران گذار داشته و ساختار پادشاهی را عوض یا بی‌قدرت کنند. همین جاست که دوره ‌ی گذار می‌تواند سامانه ‌ی پادشاهی را در تله بیاندازد. اندیشکده ‌های سیمرغ‌ها، «همان، کبوتران حرم» هستند که تغییر شکل داده ‌اند، و یا پروژه ‌ی «از تاج‌زاده تا شاهزاده»، بیانگر این استراتژی است.

در این میان، افراد و گروه ‌هایی هم هستند که برای ضربه ‌زدن به پهلوی، در لباس پادشاه‌خواهی سعی می‌کنند تیم رضا شاه دوم و یا سازمان‌ها و اشخاص تأثیرگذار را با تکنیک‌های مختلف هدف حمله قرار داده و سامانه را خالی از نظریه، نظریه ‌پرداز و ساختارسازی کنند و قدرت پادشاه را برای انقلاب تضعیف کنند. تکنیک‌های روانشناسی سیاسی و شگردهای افشاگری، با بخشی درست (که شامل افشای مهره ‌های کم ‌اهمیت رژیم است) عمل می‌کند تا بتوانند با اعتبارگیری، بخش دیگر را تخریب کنند (که شامل مهره ‌های پر اهمیت در سامانه پادشاهی هستند).

ارتجاع سرخ و سیاه

با سقوط جمهوری اسلامی و بازگشت پادشاهی پهلوی، اسلام سیاسی در منطقه به پایان نخواهد رسید، قدرت های بزرگ نمایش جدیدی براه خواهند انداخت و بازیگران ( کشورهای منطقه یا گروهای اسلامی) نقش های جدیدی را بازی خواهند کرد.

در یک ایران آزاد و سکولار، دین از حکومت جداست. زمانی که دین در حکومت دخالت می‌کند و حزب سیاسی می‌سازد، دیگر دین نیست، بلکه به یک ایدئولوژی تبدیل می‌شود که آن را به ابزاری سیاسی بدل کرده و در نهایت متحد چپ، یعنی ارتجاع سرخ و سیاه، می‌گردد.

چپ‌ها، چه چپ ملی، چه چپ اسلامی، چه چپ مستقل و چه چپ توده‌ای، در عمل همگی یکی هستند. این‌ها تنها واژه‌ها و نام‌هایی متفاوت ‌اند، اما در نهایت همگی علیه ایران و ضد پهلوی عمل می‌کنند؛ زیرا ایدئولوژی تعلقی به وطن، میهن‌پرستی و منافع ملی ندارد. از همین منظر، مارکسیسم و اسلام‌گرایی در ایران، به ‌ویژه در خاورمیانه، کشورهای اسلامی آفریقا و حتی در سراسر جهان، متحد یکدیگر هستند.

در مقابل این اتحاد، یک ایران سکولار و دموکراتیک با قدرت پارلمانی می‌تواند منافع ملی، هویت فرهنگی و حقوق شهروندی را در چارچوب یک ایران یکپارچه تضمین کند.

فرهنگ و ترویج میهن ‌پرستی در دوران پهلوی اول و دوم با شعار ملی “خدا، شاه، میهن” برجسته شده بود. در دوران پهلوی سوم و در چارچوب یک نظام سکولار، این شعار به “شاه، میهن، آزادی” تغییر می‌یابد

شرایط جهانی:

کشورهای غربی خواهان بازگشت شکوهمندی ایران نیستند. در حال حاضر، متحد اصلی ما تنها اسرائیل است.
به ‌یاد بیاوریم که در جنگ جهانی دوم، اشغال ایران از طرف متفقین، با هوشیاری و شجاعت رضاشاه بزرگ مواجه شد، که برای نجات ایران، راهکار را در استعفا و جانشینی محمدرضا، ولیعهد جوان، دید. ایران بدون نظام پادشاهی چندپاره می‌شد و حفظ پادشاهی، حفظ ایران بود.

شاه جوان، محمدرضا شاه آریامهر، با درایت و دیپلماسی، با کمک نخست ‌وزیر قوام و کابینه ‌اش، توانست یکپارچگی ایران را حفظ کند و با عبور از دسیسه ‌ی مصدق و حزب توده، ایران را به عرصه ‌ی انقلاب سفید رسانده و کشوری قدرتمند در عرصه ‌ی دولت، اقتصاد، ارتش، حقوق زنان و شهروندان به وجود بیاورد، با فرهنگی پیشرفته و پرافتخار. همه ‌ی این‌ها بدون نظام پادشاهی قابل انجام نبود. امروز، مناسبات دولت‌های قدرتمند هنوز اجازه ‌ی بازگشت به دوران شکوهمندی ایران با پادشاهی را نمی‌دهد.

راهکار چیست؟

اندیشکده شهوند در ابتدای سال ۲۵۸۳ شاهنشاهی، خود پیشنهادکننده ‌ی کمپین «پهلوی رهبر» بود و از تصمیم و خواسته ‌ی شاه ایران برای هم‌گرایی پشتیبانی کرد. در عین حال، برای افزایش ایران‌گرایی و پیوند شاه و ملت، شهوند کمپین «جاوید شاه» را دو سال پیش طرح و آغاز کرد.

امروز اگر به مردم محتوایی که می‌خواهند را در ظرفی که می‌خواهند ندهیم، حرکت انقلاب را کندتر و فرصت بیشتری به جمهوری اسلامی برای پوست ‌اندازی می‌دهیم. به قدرت‌های بزرگ فرصت می‌دهیم که به ‌جای مردم ایران تصمیم بگیرند و این امکان داده می‌شود، چون اکثریت گروه‌های سیاسی درک درستی از رابطه ‌ی ظرف و محتوا ندارند. مشاورانی که اکثراً تحلیل‌گر هستند ولی راهکار و تجربه ‌ی کافی ندارند. «دولت گذار» فقط یک توهم در میان ملت ایجاد خواهد کرد: انقلاب برای چه؟

تنها محتوا و ظرفی که می‌تواند جمهوری اسلامی را سرنگون کند و ایران را نجات دهد، بازگشت به دولت شاهنشاهی است. در غیر این صورت، امکان بسیار است که بازی‌ای که روی میز در حال بردن هستیم، را زیر میز ببازیم.

بی ‌پرده و بی ‌پروا بگویم: استراتژی دولت گذار، ممکن است هم اشتباه و هم نشدنی باشد. آنچه مردم را متحد و آماده ‌ی انقلاب می‌کند، بازگشت پادشاهی است. این تمامیت‌خواهی نیست، واقعیت و حقیقتی است که باید دید و بر این مبنا استراتژی خود را پیاده کرد.

نمونه ی تاریخی فرانسه:

در جنگ جهانی دوم، ماه‌ها بود که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها در حال آماده ‌سازی حمله به فرانسه از طریق پیاده ‌کردن نیرو در سواحل نرماندی بودند. فقط دو روز قبل از حمله، ژنرال دوگل که در انگلیس بود، در جریان حمله قرار گرفت. آمریکایی‌ها قصدشان به ‌دست‌گرفتن فرانسه و انتخاب یک گاورنر برای فرانسه بود.

هوشمندی و دیپلماسی دوگل، فرانسه را نجات داد. دوگل پیشنهاد کرد که در این حمله شرکت کند، و بودنش تسخیر فرانسه را آسان‌تر و کم ‌هزینه ‌تر خواهد کرد برای نجات جان سربازان آمریکایی. و بعد از پیاده ‌شدن در نرماندی، به ژنرال آمریکایی دوایت آیزنهاور، فرمانده عملیات نرماندی، پیشنهاد داد: اگر مردم پاریس بفهمند که دوگل در حال آمدن به پاریس است، مقاومت دولت ویشی سریع‌تر در هم می‌شکند و مردم به پارتیزان‌ها خواهند پیوست بر علیه ارتش نازی، و سریع‌تر آلمان نازی از پاریس عقب‌نشینی خواهد کرد. در این صورت نیروهای آمریکایی کمترین تلفات را خواهند داد.

ژنرال آمریکایی دوایت آیزنهاور این را می‌پذیرد و زمانی که دوگل به پاریس می‌رسد، اعلام «فرانسه آزاد» و اعلام رهبری فرانسه را می‌کند. مردم فرانسه آن را می‌پذیرند و آمریکا در مقابل یک عمل انجام ‌شده قرار می‌گیرد. بدون هوشیاری دوگل، شاید فرانسه امروز بخشی از آمریکا بود.

راهکار برای ایران:

ما می‌توانیم با اعلام «دولت پادشاهی موقت»، جمهوری اسلامی را در داخل به سمت فروپاشی و سرنگونی ببریم و عملاً غرب را در برابر اراده ‌ی ملی، وادار به عقب‌نشینی کنیم، و این تنها شانس ماست. حمایت حداکثری باید یک معنای روشن و منسجم سیاسی و ساختاری داشته باشد، و آن معنا حمایت از رضا شاه دوم است.

سیستم ‌محوری یک‌شبه به ‌دست نمی‌آید. باید سال‌ها کار تئوری، تجربه و برنامه ‌ریزی انجام شود تا به سیستم ‌محوری برسیم. ما امروز حتی یک سازمان یا گروه و حزب نداریم که بر مبنای سیستم ‌محوری کار کند.

چرا دولت شاهنشاهی موقت؟

این به ما فرصت و توان می‌دهد که امنیت مرزی، امنیت سیاسی، امنیت زنجیره ‌ی غذایی و بهداشتی مردم را تأمین کنیم و چرخ اقتصاد را بچرخانیم و سرمایه ‌گذاران خارجی را جذب کنیم. امنیت اجتماعی و اقتصادی، توریست فراوانی را جذب ایران خواهد کرد و توریست ایرانی در ایران خواهد ماند.

حجم پول زیادی مستقیم وارد اقتصاد می‌شود و در بهبود وضعیت معیشتی جامعه اثر خواهد گذاشت. با ایجاد زنجیره ‌ی کار و اخراج مهاجرین غیرقانونی خارجی، ایجاد کار بیشتری صورت خواهد گرفت.

و به ‌خصوص ایرانیان مقیم خارج، که می‌بینند کشور شاهنشاهی برقرار است، راحت‌تر و با جان و دل سرمایه وارد ایران خواهند کرد و سرمایه ‌گذاران خارجی نیز بیشتر جلب خواهند شد. با مدیریت درست و کار تخصصی و برنامه ‌ریزی علمی، ایران را دوباره خواهیم ساخت.

ما نه ‌تنها ایران را نجات خواهیم داد، بلکه منطقه و جهان را نجات خواهیم داد و دین را از زندان سیاست آزاد خواهیم کرد، تا دین هم قابلیت رنسانس داشته باشد. و این رنسانس اسلام، سدی خواهد بود برای بازگشت اسلام سیاسی و تروریسم. این تنها از طریق سکولار دموکراسی امکان‌پذیر است.

لزوم این اتفاق، پذیرش محتوای سکولار دموکراسی در ظرف پادشاهی، قابل انجام ‌پذیری است. و اعلام رسمی پادشاهی از طرف رضا شاه دوم است. پس از تشکیل احزاب در ایران و انتخابات مجلس و رسیدن به یک ثبات سیاسی، اقتصادی و نظامی، با دولتی قدرتمند و مجلسی توانا، شاه ایران می‌تواند پیشنهاد همه ‌پرسی عمومی برای انتخاب نوع نظام را بدهد.

اکثریت مردم تنها تجربه ‌ی زندگی در دوران جمهوری اسلامی را دارند و عملاً نمی‌دانند زندگی در دوران دولت شاهنشاهی چگونه خواهد بود و چیست. و این چند سال دولت موقت شاهنشاهی، این امکان برابر را پیش پای مردم می‌گذارد که آگاهانه در رفراندوم شرکت کرده و نوع نظام را انتخاب کنند. در حقیقت جمهوری‌خواهان هم فرصت کافی خواهند داشت تا احزاب خود را تشکیل داده و معایب و خوبی‌های نظام پادشاهی را درست بررسی کنند و بدانند که مخالف چه و موافق چه هستند.

 محتوایی چند هزار ساله که با ظرف چند هزار ساله ی خود، قادر است محتوای پوسیده ی جمهوری اسلامی را با ظرفش سرنگون کند.

از مردم بخواهید سرود «ای ایران» بخوانند و در کوچک‌ترین فرصت، برقصند، بخوانند، شادی کنند، و با فریاد بلند «جاوید شاه» بگویند و شعار سیاسی و استراتژیک «شاه، میهن، آزادی» را سر دهند؛ شعاری که قابلیت اتحاد ایران‌دوستان، چه پادشاهی‌خواه و چه جمهوری‌خواه را دارد.

 شاه، میهن، آزادی:

شاه:
نمادی از بازگشت به نظام پادشاهی مشروطه ‌ی پهلوی، با رضا شاه دوم، به ‌عنوان خواست مردم و راه برون‌رفت از وضعیت کنونی است.میهن:
تأکید بر هویت ملی و ایرانی است ، به ‌عنوان یکی از ارزش‌های محوری، با یکپارچگی تمامیت ارضی و ملت ایران، با حقوق شهروندی برابر و یکسان برای همه ‌ی ایرانیان در سرتاسر ایران.

آزادی:
خواسته ‌ای فراگیر و عمومی، به ‌عنوان هدفی مشترک برای رسیدن به یک ایران سکولار دموکراتیک، برای همه ‌ی ایرانیان  است  .

 

این شعار، به ‌عنوان یک ابزار قوی و کاتالیزور، امکان لازم برای فراهم ‌کردن رستاخیز ملی و براندازی جمهوری اسلامی را دارد و از دو سال پیش، توسط اندیشکده شهوند تدوین و نظریه ‌پردازی شده و به احزاب و سازمان‌های سیاسی پیشنهاد شده است.

خلاصه ی کلام:

راه نجات ایران با دکترین «شاه، میهن، آزادی» است، برای رسیدن به حقوق شهروندی، با استفاده از دانش جهانی، هوش مصنوعی، و فرهنگ و هویت چند هزار ساله‌ی پادشاهی ایران.

ظرف و محتوای پادشاهی / تحلیل راهبردی آینده ایران, راگو کندری، مدیر اندیشکده شهوند, مسئله اصلی نجات ایران است
شاه میهن آزادی #شاه_میهن_آزادی #شهوند #جاویدشاه

تمامی حقوق محفوظ است.

Copyright © 2023-2025 Raghu Kondori. All Rights Reserved