یک تیر و پنج نشان

نقشه ی راهبردی برای بازآرایی نظم نوین جهانی.
نویسنده: راگو کندری، مدیر اندیشکده شهوند
۱ مقدمه
ما در دورانی سرنوشتساز زندگی میکنیم؛ جایی که استراتژی جهانی ایالات متحده، اتحادهای در حال تغییر، و کشمکشهای منطقه ای، همگی در یک نقطهٔ کاتالیزور همگرا میشوند: آیندهٔ ایران.
یک حرکت استراتژیک هوشمندانه میتواند کاری را ممکن سازد که پیشتر ناممکن مینمود—یک تیر و پنج نشان.
۱ – جداسازی روسیه از چین—برای کشاندن روسیه به توافق با آمریکا و تضعیف جاه طلبی های جهانی چین.
۲ -تضمین امنیت اسرائیل—در منطقه ای آکنده از تهدیدهای وجودی.
۳ -برقراری صلح پایدار در خاورمیانه—فراتر از توافقهای شکننده.
– ۴ -مقابله با بازی دوگانهٔ اروپا—که در ظاهر روسیه را مسدود میکند ولی در خفا با چین، ایران، و جهان عرب معامله میکند.
۵ – توقف جاه طلبیهای هسته ای و تهدیدهای تروریستی جمهوری اسلامی
II- بازتعریف گلوبالیسم در قالب دکترین “ آمریکا اول “
برای دهه ها، گلوبالیسم توسط جناح چپ شکل گرفت؛ بر مبنای ادغام اقتصادی و سیاسی. اما این پایان گلوبالیسم نیست—بلکه تکاملی نوین است.
در چارچوب دکترین” آمریکا اول” ترامپ، گلوبالیسم با اولویت بخشی به قدرت آمریکا و ارزشهای محافظه کارانه بازتعریف میشود.
نمونهای چشمگیر از این استراتژی، پیشنهاد خرید گرینلند توسط آمریکا بود—با هدف تضمین منابع کمیاب و برتری در مسیرهای دریایی قطب شمال. این رویکرد، بازتنظیم جغرافیای راهبردی جهان برای تسلط آمریکا را نشان میدهد.
آیا ما وارد عصر جدیدی از “ گلوبالیسم راست “ شده ایم؟
III – جداسازی روسیه از چین
در سالهای اخیر، روسیه و چین همکاری اقتصادی و راهبردی خود را برای مقابله با سلطهٔ آمریکا، تضعیف دلار، و ارائهٔ بدیل هایی برای نظم جهانی تقویت کرده اند.
هدف آمریکا: ایجاد شکاف میان آنها—با ارائهٔ مشوق هایی به روسیه برای بازگشت به غرب و منزوی سازی چین.
IV – دو تمدن، دو سرنوشت: روسیه در برابر چین
دکترین کیسینجر در مورد روسیه موفق بود زیرا شوروی با وجود ظاهر کمونیستی اش، بر پایهٔ ارزشهای غربی ساخته شده بود: مدرنیزاسیون صنعتی، عقلگرایی دوران روشنگری، و سنت ارتدوکس.
شوروی با تمرکز بر برابری هسته ای، صنعت سنگین، و رقابت فضایی، از درون فروپاشید—بر اثر فرسایش اقتصادی و زوال مدنی.
چین، اما، هرگز بازتابی از غرب نبود . در عملگرایی درونی اش همچنان کنفوسیوسی باقی ماند—صبور، عملگرا، و استراتژیک. حتی در دوران کمونیسم، از گسترش طلبی پرهیز کرد و به جای آن، بر صنایع کوچک و متوسط، با ظرفیت صادراتی، و رشد فناورانه تمرکز نمود.
بازی چین، بازی سان تزو است: پیروزی بدون جنگیدن، و حمله فقط هنگام ضرورت.
همین تفاوت، دلیل شکست شوروی و دوام چین است—و همزمان، نقاط ضعف راهبردی چین را آشکار میسازد.
V – نقاط ضعف راهبردی چین
چین به شدت وابسته به نفت ارزان و منابع آفریقا و ایران است.
ابتکار” جاده ابریشم “آن پروژهای پرریسک و بدون توان نظامی کافی برای حفاظت از دارایی های اقتصادی اش است. توقف “IPO” گروه “Ant” نشان داد که حاکمیت چین از تهدید سرمایه داری مدرن برای کنترل دولتی میترسد.
اعتماد سرمایه گذاران غربی به سرعت در حال کاهش است.
رزمایشهای نظامی روزانه در اطراف تایوان سیگنال های پرهزینه ای هستند. اما یک تهاجم واقعی، چین را منزوی، گرفتار جنگ اقتصادی، و موجب انتقال صنایع خارجی به ویتنام، هند و مکزیک خواهد کرد.
اگر رژیم ایران فرو بپاشد، چین نه تنها یکی از منابع اصلی انرژی اش را از دست میدهد، بلکه اهرم تأثیرگذاری اش در منطقه و علیه آمریکا را نیز از دست خواهد داد
VI – اگر اژدهای سرخ ترک بردارد: پیامدهای جهانی
فروپاشی احتمالی چین، نقشهٔ ژئوپولیتیکی جهان را دگرگون خواهد کرد.
استقلال تایوان به رسمیت شناخته خواهد شد.
جنبش خودمختاری هنگ کنگ جان تازه خواهد گرفت.
تلاشهای تبت برای تعیین سرنوشت، پشتیبانی جهانی خواهند یافت.
چنین تغییراتی، ادعاهای ارضی چین را تضعیف کرده و مشروعیت داخلی اش را به لرزه خواهد انداخت.
VII – حلقه ی کلیدی: تغییر رژیم در ایران
هیچ صلح پایداری در خاورمیانه و هیچ بازآرایی نظم نوین جهانی بدون برخورد با جمهوری اسلامی ممکن نیست—رژیمی که از سال ۱۹۷۹ تا امروز منبع تروریسم و بی ثباتی بوده است.
تغییر رژیم و بازگشت پادشاهی پهلوی، موازنهٔ منطقه ای را دگرگون خواهد کرد:
-اسرائیل به صلح و امنیت میرسد.
-داعش و نیروهای نیابتی تضعیف میشوند.
-روسیه اهرم خود را از دست میدهد.
-چین نفت ارزان و نفوذ منطقه ای اش را از دست میدهد.
-اروپا و بریتانیا برگ چانه زنیشان با ایران را از دست میدهند.
در یک حرکت، نظم منطقه ای و جهانی وارد مرحله ا ی نوین خواهد شد.
VIII – ساختن یک اتحاد نوین
این چشم انداز نیازمند اتحاد جدیدی از دولتهای متمایل به راست است:
آرژانتین با رهبری مایلی، ایتالیا با ملونی، مجارستان با اوربان، هند با مودی، اسرائیل به عنوان متحد کلیدی، و ایران آزادشده.
این بلوک جهانی با رویکردی ملی گرایانه و اقتصادمحور، گلوبالیسم را حول محور قدرت، حاکمیت ملی، و همکاری راهبردی بازتعریف میکند .
IX – پیمان کوروش : فراتر از پیمان ابراهیم
پیمان ابراهیم، رابطهٔ میان اسرائیل و کشورهای عرب را عادی سازی کرد، اما عمق استراتژیک نداشت. آن نه افراطگرایی اسلامی را مهار کردد، نه اتحاد نظامی واقعی ساخت.
پیمان کوروش هدفی بلند پروازانه تر دارد:
-عادیسازی کامل با ایران دموکراتیک.
-پیمانهای دفاعی منطقه ای.
-ادغام اقتصادی و همکاری فناورانه.
-حاکمیت سکولار و مدارا.
-اقدام مشترک علیه تروریسم و جنبش “.BDS “
X – فشار حداکثری، حمایت حداکثری
غرب باید حداکثر فشار را بر جمهوری اسلامی اعمال کند و حداکثر حمایت را از اپوزیسیون – به رهبری ولیعهد رضا پهلوی – ارائه دهد.
این رویکرد، سرعت تغییر رژیم را افزایش داده و پایه های یک ایران پس از جمهوری اسلامی، سکولار و صلح طلب را میسازد .
XI – نتیجه گیری: نظمی نوین در دسترس
این چنین است که میتوانیم با یک تیر پنج نشان را هدف قرار دهیم :
-جدایی روسیه از چین.
-تأمین امنیت اسرائیل.
-دگرگونی خاورمیانه.
-تضعیف موقعیت چین.
-افشای بازی دوگانهٔ اروپا.
تغییر رژیم در ایران، حلقهٔ کلیدی “ یک تیر “ این تحولات است.
پیمان کوروش، ابزار اجرایی آن است.
نتیجه آن #گلوبالیسم_راست با نظم نوین به رهبری آمریکا، صلح منطقه ای، و ثبات راهبردی است.
زمان چشم اندازهای بزرگ، همین اکنون است.

راگو کندری
متفکر، بنیانگذار اندیشکده شهوند، نویسنده، فیلمساز، سیاست و معنویت. آثار او شامل تحلیلهای عمیقی از سیاست، استراتژی، روانشناسی، ادبیات، فرهنگ، فلسفه و معنویت است.