سرنگونی رژیم

سرنگونی رژیم

سرنگونی رژیم؛ میان امید و واقعیت:
بحران اقتصادی، اعتصابات، و مسیرهای محتمل برای سقوط جمهوری اسلامی.

با سقوط اکثریت طبقه متوسط به طبقه فقیر و مواجهه کشور با خاموشی‌های مکرر و تعطیلی اجباری کارگا‌ها و کارخانه ‌ها، بحران اقتصادی و فقر گسترده، توان مردم برای ادامه اعتصابات صنفی کاهش میابد.
در این شرایط خاص ایران، اعتصاب‌های طولانی مدت نه تنها به تقویت جنبش‌های اعتراضی کمک نمی‌کنند، بلکه ممکن است باعث تضعیف آن‌ها شوند. این وضعیت به نفع جنبش‌های گسترده ‌تر و رستاخیز نخواهد بود.
امکان سقوط ولایت فقیه و بازگشت پادشاهی پهلوی وجود خواهد داشت تنها در صورتی که اعتصابات به اعتراضات خیابانی گسترده تبدیل شوند و جمعیت میلیونی به خیابان‌ها بیایند و بخشی از نیروهای نظامی به آن‌ها بپیوندند.

برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، نیاز به یک برنامه جامع و هماهنگ است. این برنامه باید بر اساس همکاری میان نیروهای داخلی و خارجی و ایجاد هماهنگی میان آن‌ها تدوین شود. یکی از چالش‌های اصلی، ایجاد اعتماد و همکاری میان این نیروها است. همچنین، تعریف دقیق نقش هر گروه و ایجاد ساختاری مدیریتی برای هدایت این فرآیند، اهمیت ویژه‌ای دارد.

رژیم جمهوری اسلامی ساختاری مافیایی است که قدرت و ثروت را در دستان گروهی محدود متمرکز کرده است. این رژیم با استفاده از نهادهایی مانند سپاه پاسداران و بسیج، کنترل کامل بر تمام ابعاد زندگی مردم دارد. هرچند مقابله با چنین رژیمی دشوار است، اما ناممکن نیست.

دولت‌های غربی به دلیل منافع اقتصادی و سیاسی خود، تمایل چندانی به تغییر رژیم در ایران ندارند. تنها اسرائیل به دلیل تهدیدات امنیتی خود، به طور جدی به دنبال تغییر رژیم در ایران است.

کاتالیزور مثلثی
ریزش در بخش خاکستری مردم و نیروهای مسلح رژیم و پیوستن آن‌ها به رستاخیز ملی زمانی سرعت خواهد گرفت
که آنها متقاعد شوند تغییر رژیم، به بازگشت پادشاهی مشروطه پهلوی منجر می‌شود. آن‌ها تنها تحت رهبری پادشاه حاضر به ریسک خواهند بود، برای یک ایران یکپارچه با سکولار دمکراسی.
تغییر رژیم در ایران بدون یک کاتالیزور مثلثی بعید به نظر می‌رسد. این کاتالیزور از سه عنصر اساسی تشکیل شده است:
۱ـ شهریار ایران، رضا شاه دوم، پادشاه قانونی ایران در تبعید.
۲ـ حضور جمعیت میلیونی در خیابان‌ها.
۳ـ پیوستن بخشی از نیروهای مسلح.

با توجه به ضعف‌های هر ضلع این مثلث، مهم‌ترین چالش، ایجاد اعتماد به توانایی هر ضلع و هماهنگی میان نیروهای وابسته به آن است. ایجاد شبکه ارتباطی کارآمد میان اضلاع و مدیریت صحیح هر یک از آن‌ها، با پادشاهی رضا شاه دوم، ضروری است. همچنین، همکاری با اسرائیل در زمینه ‌های اطلاعاتی، سیاسی و اجتماعی نیز برای تحقق این هدف بسیار مهم خواهد بود.

مافیای حاکم بر ایران تحت رهبری ولایت فقیه، ساختاری پیچیده از قدرت و ثروت را ایجاد کرده که در تمامی جنبه ‌های زندگی مردم نفوذ دارد. این شبکه شامل آقازاده ‌ها، سپاه و بسیج است که تمام سیاست‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی را به فرمان ولایت فقیه اجرا می‌کنند.

مقابله با چنین رژیمی، چه از داخل و چه از خارج، بسیار دشوار است. احتمال موفقیت از خارج به دلیل پراکندگی و خیانت برخی ایرانیان که با جناح‌های مختلف مانند ملاها، چپ‌ها، مجاهدین و حتی پادشاه‌خواهان نفوذی همکاری دارند، کم است. دولت‌های غربی تمایلی به ایجاد یک ایران قدرتمند و صلح‌جو ندارند؛ چه در داخل کشور و چه در منطقه. اگر چنین تمایلی داشتند، شورش ننگین ۵۷ با همکاری ارتجاع سرخ و سیاه ،ملاها، مجاهدین، کشورهای جی ۷ و شوروی هرگز رخ نمی‌داد. امروز همان بازیگران، به اضافه چین، به حفظ جمهوری اسلامی کمک می‌کنند تا آتش جنگ‌ها و ناآرامی‌ها در خاورمیانه و آفریقا زنده بماند. منافع آن‌ها و کشورهای عربی در ادامه حضور این رژیم است.

تنها اسرائیل به دنبال یک ایران باثبات و قدرتمند است. کشورهای جی ۷، روسیه و چین تمایلی به سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و بازگشت ایران به پادشاهی پهلوی ندارند. اگر مجبور شوند، احتمالاً گروهی از اصلاح‌طلبان جدید را به میدان خواهند آورد.

دموکرات‌ها خواهان حفظ جمهوری اسلامی هستند. بازگشت ترامپ به قدرت احتمالاً به اعمال محدودیت‌های بیشتری بر جمهوری اسلامی منجر می‌شود، اما به معنای سقوط رژیم نخواهد بود. ترامپ به ‌جای سرنگونی رژیم ایران، احتمالاً به دنبال محدود کردن نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه خواهد بود تا به یک جمهوری اسلامی ضعیف و کم‌خطر برای منافع آمریکا برسد. این رویکرد، اگرچه ممکن است تهدیدات جمهوری اسلامی برای آمریکا را کاهش دهد، اما به تثبیت نوعی از جمهوری اسلامی می‌انجامد که همچنان پابرجا باقی خواهد ماند.

در این سناریو، محدودیت‌های بیشتری بر ایران تحمیل می‌شود، اما آمریکا ممکن است به ‌دنبال براندازی کامل نباشد، بلکه بیشتر بر کنترل و مهار رژیم متمرکز شود. این وضعیت می‌تواند به نفع اسرائیل نیز نباشد، چرا که تثبیت یک جمهوری اسلامی ضعیف ولی پایدار، تهدیدات آن را برای اسرائیل به ‌طور کامل از بین نخواهد برد. از سوی دیگر، این سیاست‌ها ممکن است فضای لازم برای تحقق اهداف سامانه پادشاهی و براندازی کامل رژیم جمهوری اسلامی را محدودتر کند، چرا که در این سناریو، غرب بیشتر به حفظ تعادل و ثبات منطقه ‌ای تمایل خواهد داشت تا تغییرات رادیکال و ناپایدار.

در نهایت، بازگشت ترامپ می‌تواند به نوعی استراتژی مهار منجر شود که جمهوری اسلامی را کنترل می‌کند اما مانع از سقوط کامل آن می‌شود، و این به نوبه خود بر تلاش‌های اسرائیل و حامیان پادشاهی برای تغییر بنیادین در ایران اثر منفی خواهد گذاشت.
در ضمن، خطر فروپاشی تدریجی کشور و تجزیه ایران امکان پذیر است. رویای “خراسان بزرگ” نیز نقشه ‌ای است که جمهوری اسلامی در سر دارد و امیدوار است در صورت سقوط، با حمایت افغان‌ها به آن دست یابد و سران جمهوری اسلامی را به آنجا منتقل کند.
با توجه به فروپاشی حزب الله در لبنان و ترس خامنه ای و سران جمهوری اسلامی از سقوط ، این پنجره فرصت بسیار باز است. اگر جنبش به سمت استفاده از کاتالیزور مثلثی پیش رود، شانس سرنگونی رژیم و بازگشت پادشاهی پهلوی طی چند ماه وجود دارد.